تاریخچه بازاریابی محتوایی
بازاریابی محتوایی به عنوان یک صنعت ، در حال شکوفایی است ، اما مهم است که بفهمیم برند ها در چه جایگاهی بوده اند. قرن هاست که برند ها دارند داستان می گویند .
اینکار از زمانی که برندها چند مجرای محدود بازاریابی در اختیار نداشتند آغاز شد و امروز هم ، حتی با اینکه می توانند تقریبا از میان صد ها مجرای رسانه ای هر مجرایی را می خواهند برای بازاریابی انتخاب کنند همچنان ادامه دارد.
گفتن داستان مناسب به فرد مناسب همیشه کوهی از تبلیغات را کنار می زند. فردا یک مجرای رسانه ای جدید وجود خواهد داشت ، پس فردا یکی دیگر.راحت می توانیم فریب مجاری جدید را بخوریم . به عنوان بازاریاب های محتوایی زیرک ، باید این را به خاطر داشته باشیم که این مجاری می آیند و می روند ، اما داستان های خوب « و داستان سرایی خوب » تا ابد باقی می مانند.
بازاریابی محتوایی چیز جدیدی نیست .قرن هاست که برند ها داستان های تاثیرگذار می گویند . تفاوت چیست ؟ امروز درست انجام دادن این کار، از هر زمان دیگری حیاتی تر است .
چرا بازاریابی محتوایی ؟
وقتی پرسش یا مسئله ای دارید؛برای یافتن پاسخ کجا می روید؟ به احتمال زیاد موتور جستجوگر مثل گوگل. وقتی در شبکه اجتماعی مورد علاقه تان چرخ میزنید ، مایلید چه چیزی را به اشتراک بگذارید؟ وقتی ورزش می کنید ، آیا احتمالش هست که به پادکست های جذاب یا جدیدترین کتاب صوتی مربوط به کسب و کار گوش دهید؟
هنگام تحقیق برای گرفتن اتاقی در هتل یا خریدن یک نرم افزار تجاری جدید، دنبال چه چیزی می گردید؟ احتمالا توصیه ها رتبه بندی های مربوط به هتل و گزارشی تحقیقاتی یا مقایسه ای در نرم افزار . درست است؟
در هریک از این موارد ، این محتواست که مسائلمان را حل می کند ، وادارمان می کند بخندیم یا ایده ی سفر بعدیمان را به ما می دهد .جان ووبن نویسنده ی کتاب محتوا وجه رایج است، بیان می کند: از طریق محتوا پیوند ایجاد می کنید .محتوا پول رایجی است که باعث ایجاد پیوند می شود. با ما حرف می زند ، کاری می کند بخواهیم آن را به اشتراک بگذاریم و به مردم انگیزه می دهد که خرید کنند.
به بیان ساده ، تمام این مجاری فوق العاده که امروزه در رسانه های اجتماعی در اختیار داریم بدون محتوای قدرتمند به هیچ دردی نمی خورد.
کنار زدن کوهی از تبلیغات
امروز همان فرصتی را داریم که 5 سال پیش داشتیم ، امابا مخاطرات بیشتری مواجهیم . موسسه تحقیقات بازاریابی یانکلوویچ بیان می کند که مشتریان ، که در دهه 1970 روزانه در معرض 500 پیام بازاریابی قرار می گرفتند ، امروزه در معرض حدود 5000پیام یا بیشتر هستند.
اما مصرف کنندگان از این پیام ها روی بر نمی گردانند، بلکه بسیار گزینشی عمل می کنند طبق پژوهش لحظه ی صفر سرنوشت ساز که از سوی گوگل انجام شد ، در سال 2010 یک مشتری معمولی پیش از تصمیم گیری برای خرید با 5مطلب مرتبط درگیر بود که در سال 2011 این عدد دو برابر شد و به بیش از 10 مطلب رسید.
بنابر پیش بینی گوگل ، با درگیر شدن مصرف کنندگان با رسانه های بیشتر ، این عدد باز هم بالاتر خواهد رفت .مسلما اینطور خواهد شد بنا بر اعلام موسسه کام اسکور در سالهای جدید نفوذ تلفن همراه هوشمند در بین مردم ، هم در ایالات متحده و هم در بیشتر بخش های اروپا از مرز 50% گذشت .این بدان معناست که بیشتر ما انسان ها ابزارهای جمع آوری محتوا را همیشه همراه خودمان داریم.
ارتباط با تلفن های همراهمان مشکل دارد . طبق پژوهشی که مجله تایم در سال 2012 روی 5000نفر از دارندگان تلفن های همراه سلولی یا هوشمند در سراسر دنیا انجام داد:
-84% گفتند که حتی یک روز هم نمی توانند بدون تلفن همراه باشند.
-50%آمریکایی ها موقع خواب تلفن همراهشان را کنارشان می گذارند؛ افرادی که 80% آنها نوجوان هستند.
-20%تلفن هایشان را هر10 دقیقه یک بار چک می کنند.
همچنین طبق نظرسنجی اینترنتی موسسه تحقیقاتی پیو بیش از 50% دارندگان موبایل موقع تماشای محتوای ویدئویی یا تلویزیونی در گیر محتوای موجود در موبایلشان هستند.این بدان معناست که اگر چه مشتریانتان در تمام شبانه روز و طی هفته با سیلی محتوا مواجهند ، باز هم می توانند پیام های مطلوب و مورد نیازشان را بپذیرند و همین کار را هم می کنند.