قانون آمادگی | نمیتوانید آنچه را که آماده نکرده اید ارائه دهید.

نمیتوانید آنچه را که آماده نکرده اید ارائه دهید.

قانون آمادگی

نمیتوانید آنچه را که آماده نکرده اید ارائه دهید.

وینستون چرچیل زمانی در مورد یکی از رقیبانش گفت میتوان او را یکی از آن سخنورانی توصیف کرد که قبل از بلند شدن نمیداند چه میخواهد بگوید وقتی صحبت میکند نمیداند چه میگوید؛ و آنگاه که بنشیند نمیداند چه گفته است.

 به عبارت دیگر آن شخص به جای کار کردن روی سخنرانی اش صرفاً آن را سرهم بندی میکند چه از روی تکبر و چه به دلیل بی تفاوتی این همان کاری است که خیلی از سخنرانان انجام میدهند اما واقعیت این است که بدون آمادگی مناسب ارتباطات اوج نمیگیرد و بر زمین می افتد جیم ران نویسنده کارآفرین و سخنران انگیزشی میگوید.

شما نمیتوانید از چیزی که نمیدانید صحبت کنید نمیتوانید چیزی را که احساس نمیکنید به اشتراک بگذارید نمیتوانید چیزی را که ندارید ارائه دهید و نمیتوانید چیزی را که متعلق به شما نیست با دیگران قسمت کنید.

برای ارائه دادن و به اشتراک گذاشتن آن و برای مؤثر بودن ،پیام ابتدا باید آن را در اختیار داشته باشد ارتباط خوب با آمادگی کافی شروع می شود.

آماده سازی یا ارائه ؟

مردم اغلب از من میپرسند که کدام را ترجیح می دهم آماده شدن برای تدریس یا خودِ تدریس؟ پاسخ من این است که من هر دو را دوست دارم وقتی درسی را آماده میکنم، این چیزی است که بیشتر از همه دوست دارم من فرایند تفکر و نوشتن را عمیقاً راضی کننده میبینم.

 با این حال وقتی دارم صحبت میکنم باز هم این کار را بیشتر از همه دوست دارم وقتی هم با مردم ارتباط برقرار میکنم فکر میکنم برای این کار ساخته شده ام انجام هر دو کار باعث رضایت عمیق من میشود و نکته اصلی این است که آمادگی عالی به من کمک میکند تا به خوبی ارتباط برقرار کنم همان قدر که به مخاطب هم کمک میکند از پیام لذت ببرد.

یکی از دلایل ارزشمند و لذت بخش بودن آماده سازی برای من این است که قبل از برقراری ارتباط با مخاطبانم باید با خودم ارتباط برقرار کنم هر پیامی که میخواهم ارسال کنم باید قبل از اینکه بتواند به دیگران برسد با دل من حرف بزند .

اگر آن پیام به من کمکی نکرده باشد نمیتواند به دیگران کمک کند اگر من از آن درس نگرفته باشم مخاطبان هم از آن درس نخواهند گرفت. اگر پیامم من را ترغیب به انجام کاری نکند چطور میتوانم انتظار داشته باشم که وقتی آن را ارائه میدهم دیگران را ترغیب به عمل کند؟

 اولین مخاطب من خودِ من هستم اولین مخاطب شما هم باید خودِ شما باشید اگر پیامی که آماده میکنید با شما حرف میزند به شما یاد میدهد و به شما انگیزه عمل می دهد، احتمالاً برای مخاطب دوم شما هم آماده است. سعی نکنید چیزی را که ندارید، به دیگران بدهید.

دو پیام در یک پیام

 به عنوان یک سخنران وقتی برای ارتباط با مخاطب آماده میشوم همیشه روی دو پیام به طور هم زمان کار میکنم پیام اول مختص آن مخاطبان و آن موقعیت است.

 من به آن به عنوان بهترین پیام من فکر میکنم چون میخواهم بهترین محتوایی را که میتوانم ارائه دهم این چیزی است که هر مخاطبی سزاوار آن است این پیامی است که من روی کاغذ آماده میکنم تا به مخاطبانم برسانم این پیامی است که آنها طالبش هستند و برای شنیدنش آمده.اند این پیام به طور خاص برای رفع نیاز فعلی آنها تهیه شده و برای بهبود زندگی آنها در نظر گرفته شده است پیام ،دیگر چیزی است که من سعی میکنم هر بار به همگان در همه جا برسانم.

 من این پیام را به عنوان پیام بزرگ من تلقی میکنم و همیشه یکسان است. بهترین پیام من روی کاغذ آماده میشود اما پیام بزرگ من در قلبم آماده میشود این چیزی است که باید بشنوند.

 این پیامی بزرگتر از محتوا است چون هدفش توسعۀ افراد است این پیام به چهار سؤالی که من یاد گرفته ام به عنوان یک سخنران از خودم بپرسم پاسخ میدهد چون این سؤالات به تفکرم چهارچوب میدهند و بر صحبت کردنم تأثیر میگذارند.

میخواهم مخاطبان چه چیزی را ببینند؟

میخواهم مخاطبان چه چیزی را بدانند؟

میخواهم مخاطبان چه احساسی داشته باشند؟

میخواهم مخاطبان چه کار کنند؟

این پرسشها ممکن است ساده به نظر برسند اما سالها طول کشید تا به این سؤالات برسم من بارها و بارها روی این سؤالات کار کردم آنها را تغییر دادم و اصلاح کردم تا وقتی که روحم راضی شد به مدت سی سال سعی کرده ام مطمئن شوم هر پیامی که به دیگران میدهم به این سؤالات پاسخ میدهد.

 

میخواهم مخاطبانم چه چیزی را ببینند؟ امکانات و فرصتهایشان را:

 نحوه نگرش ما به امور تعیین کننده نحوه انجام کارهاست وقتی مردم امکانات خود را می بینند، دنیای آنها گسترش پیدا می.کند من میخواهم به مردم کمک کنم از پرسیدن آیا میتوانم؟ به «چطور میتوانم؟» برسند.

 آیا میتوانم؟ پر از شک است. چطور میتوانم؟ مثبت و مصمم است مملو از فرصتهاست و حل مسئله و اقدام به عمل را تشویق میکند استیون کاوی در کتاب هفت عادت مردمان مؤثر در مورد تفاوت بین این دو نوع تفکر می نویسد.

اکثر مردم عمیقاً در چیزی که من آن را ذهنیت کمیابی مینامم غرق شده اند آنها زندگی را به اندازه ظرفی میبینند که انگار فقط یک کیک در آن هست و اگر کسی تکۀ بزرگی از کیک را دریافت کند برای بقیه کمتر میماند از سوی دیگر ذهنیت فراوانی از احساس ارزشمندی یا اطمینان عمیق درونی سرچشمه میگیرد .

ذهنیت فراوانی از این الگوی ذهنی ناشی میشود که چیزهای زیادی وجود دارد و همه چیز به اندازه کافی برای همه هست این ذهنیت به اشتراک گذاری اعتبار ،شناخت سود و تصمیم گیری منتهی میشود و مسیر ، فرصت ها گزینه ها انتخابها و خلاقیت را هموار میکند.

من دارای ذهنیت فراوانی هستم و هر پیامی که میدهم از این دیدگاه می آید من قاطعانه معتقدم که همه فرصتهای بیشتری دارند و میخواهم به آنها کمک کنم تا این امکانات و فرصتها را ببینند.

زمانی که ما در حال نوشتن برنامه آموزشی ارزشها برای دانش آموزان مدارس راهنمایی بودیم که قرار بود بنیاد رهبری مکسول در آمریکای جنوبی و مرکزی از آن استفاده کند احساس کردیم مهم است.

 که ذهنیت فراوانی را به کودکان آموزش دهیم ارین ،میلر که در نوشتن این برنامه درسی کمک ،کرد میگفت خیلی از بچه ها در محیطی منفی و دارای کمبود بزرگ میشوند و هیچ وقت امکانات خود را نشناخته اند.

بیایید به آنها آموزش دهیم و به آنها نشان دهیم که اگر ظرفیتهای خود را توسعه ،دهند میتوانند چه کسی شوند این هدف شایسته هر معلم یا سخنوری است.

 وقتی برای برقراری ارتباط آماده میشوید آیا امکانات و فرصتهای مردم را می بینید؟ از همه مهمتر آیا به آنها کمک میکنید تا امکانات خود را ببینند؟

میخواهم مخاطبانم چه چیزی را بدانند؟ ارزش خودشان را:

خیلی از مردم توسط دیگران تحقیر و دلسرد شدند درنتیجه ارزش خود را نمیشناسند آنها شبیه چارلی براون هستند که لوسی مدام به او توسری زده است. او در یکی از قسمتهای این مجموعه میگوید.

،تو چارلی براون یه توپ گلی هستی که تو مسیر زندگی قل می خوری و هیچ وقت به خط دروازه نمیرسی… تو یه بدبختی… تو اون توپ گلفی هستی که حتی به نزدیکی حفره هم نمیرسی… تو اون توپ بولینگی هستی که تو ده تا ضربه حتی یه گوی رو هم نمی زنه… تو یه قلاب شکسته ماهیگیری تو دریاچه زندگی هستی… تو یه پرتاب آزادی که از زمین میره بیرون میفهمی؟ منظورم روشنه؟

 نگرش لوسی مثل خیلی از سخنرانان است  او از بالا با دیگران صحبت میکرد سخنوران خوب مردم را بالا میکشند آنها به مخاطبان خود باور دارند .

ویژگیهای آنها را میبینند و آنها را تشویق میکنند چون به ارزش آنها آگاه اند از آنجا که من هیچ وقت نمیخواهم مخاطبانم از این موضوع غافل شوند.

 همیشه به آنها میگویم که برای آنها ارزش قائلم افراد بدبین از من پرسیده اند چطور میتونی این حرف رو بزنی در حالی که حتی من رو نمیشناسی؟ پاسخ من ناشی از ایمان من است من برای شما ارزش قائلم چون خدا برای شما ارزش قائل است و او اشتباه نمیکند.

ارزش قائل بودن برای دیگران با شناخت ارزش خود شروع میشود برایان تریسی نویسنده و سخنران میگوید هرچه بیشتر خودت را دوست داشته باشی و به خودت احترام بگذاری دیگران را بیشتر دوست داری و به آنها بیشتر احترام میگذاری هرچه بیشتر خود را فردی با ارزش و لایق ،بدانی دیگران را هم ارزشمند و لایق میدانی در مورد خودتان چه احساسی دارید؟ آیا باور دارید که با ارزش هستید؟

 آیا فکر میکنید چیزی برای ارائه به دیگران دارید؟ آیا مایلید باور کنید که دیگران با ارزش اند و آیا حاضرید این نکته را بیان کنید؟ اگر بتوانید به این سؤالات پاسخ مثبت دهید و در حین آماده کردن پیام خود بر ارزش مخاطبان تمرکز کنید ارتباط شما متحول خواهد شد.

میخواهم مخاطبانم چه احساسی داشته باشند؟ ارزش خودشان را هدف از ارتباط تحت تأثیر قرار دادن مخاطبان نیست بلکه توانمندسازی آنان است شما نمی خواهید که مردم بیایند و بگویند وای چه آدم شگفت انگیزی چه کارهای بزرگی انجام داده بلکه میخواهید آنها بگویند وای شگفت انگیزه من چه کارهای بزرگی میتوانم انجام بدهم.

 

بزرگ این پنج کار را انجام دهید اما چطور میتوانید افراد را توانمند کنید؟ خواه با دو نفر صحبت کنید یا با جمعیتی ظرفیتهای مخاطبان را تحسین کنید من همه را ده از ده میبینم و این را به آنها می گویم شما هم میتوانید این کار را بکنید.

به افراد اجازه موفقیت بدهید من سعی میکنم دروازه را برای دیگران باز کنم تا در قلمرو جدیدی قدم بردارند شما هم میتوانید این کار را بکنید دعوت به مشارکت کنید این مشارکت به معنای تشریک مساعی است.

 در مقابل همکاری که صرفاً به معنای توافق برای کار کردن با یکدیگر است در هنگام تشریک مساعی احتمال بیشتری دارد که اشخاص به حداکثر تواناییهای خود دست پیدا کنند.

 من مخاطبان را تشویق به مشارکت میکنم شما هم میتوانید این کار را بکنید پیش قدم شدن را تشویق کنید هر قدر هم که دوست داشته باشم مردم موفق شوند فقط خودِ آنها میتوانند با اقدام به عمل خودشان را موفق کنند.

 من آنها را تشویق میکنم که این کار را انجام دهند شما هم میتوانید این کار را بکنید  از مخاطبان بخواهید که خود را مسئول بدانند وقتی افراد در قبال نتایج پاسخگو باشند به امکانات خود پی میبرند من به آنها کمک میکنم تا بفهمند که دستیابی به نتایج چرخهٔ تشویق بیشتری را به حرکت می اندازد شما هم میتوانید این کار را بکنید.

توانمندسازی یک هدیه فوق العاده برای تقدیم به دیگران است. این هدیه نه تنها به مردم کمک میکند تا باور کنند که برای رسیدن به موفقیت آزاد هستند، بلکه به آنها کمک میکند تا بدانند که دیگران هم میخواهند آنها موفق ،باشند و میتوانند موفق باشند.

 

میخواهم مخاطبانم چه کار کنند؟ به کارگیری و تکثیر:

 چالش سخنران این است که مخاطب را از رموز کار به انجام کار برساند شما میخواهید به مخاطب کمک کنید تا آنچه را که می آموزد به کار گیرد و آن را با دیگران به اشتراک بگذارند من این را از آنجایی یاد گرفتم.

 که در سنین جوانی این افتخار را داشتم تا به همراه سخنورانی با تجربه در همایشهای موفقیت صحبت کنم من از گوش دادن به آنها لذت میبردم از آنها الهام میگرفتم و همراه با هزاران شرکت کننده آنها را به شدت تشویق میکردم من از تماشای آنها چیزهای زیادی یاد گرفتم ارائه عالی داستانهای آموزنده، نقل قولهای فراموش نشدنی و طنز مفرّح آنها را تحسین کردم.

 با این حال، پس از چند سال کار در این حوزه آرام آرام متوجه شدم که بیشتر سخنرانیها صرفاً با تشویقی ایستاده به پایان میرسند و نه چیزی بیشتر مخاطبان با احساس خوبی از همایش خارج میشدند اما روز بعد با آنچه شنیده بودند هیچ کاری نداشتند.

 با مشاهده این موضوع تصمیمی .گرفتم من نمیخواستم یک سخنران انگیزشی باشم در عوض تصمیم گرفتم که یک معلم انگیزشی خواهم .شد من میخواستم مردم بیشتر از احساس خوب ،داشتن کاری انجام دهند؛ میخواستم آنها با احساس آگاهی و انگیزه کافی به خانه بروند.

 تا برای بهبود زندگیشان اقدام کنند من هنوز هم همین را برای مخاطبانم می خواهم به علاوه از آنها میخواهم که آنچه را آموخته اند با دیگران به اشتراک بگذارند.

 تا آنچه را که به آنها داده ام به کار بگیرند و تکثیر کنند من هیچ وقت نمیخواهم مخاطبانم مانند آن کشاورزی باشند که همسایه اش از او پرسید میخواهی در کلاس آموزشی مأمور جدید اداره کشاورزی شرکت کنی؟ و کشاورز پاسخ داد نه  من در حال حاضر خیلی بیشتر از آنچه انجام میدهم در مورد کشاورزی میدانم یادگیری بدون تمایل به عمل چه فایده ای دارد؟ اگر بتوانم فرصتهایی را برای مردم توصیف کنم.

 که توانایی و ظرفیت آنها را افزایش ،بدهد در مسیر تحقق این تواناییها راهی روشن پیش پایشان بگذارم به آنها کمک کنم خودشان را باور کنند و به آنها انگیزۀ عمل ،بدهم در این صورت واقعاً میتوانم به آنها کمک کنم و این همان فایده اصلی خطابه و سخنوری و ارتباط است.

منبع : مجموعه کتاب های جان سی مکسول .

 

 

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
دیدگاه شما برای ما ارزشمند است، لطفا نظر دهید.x