آیا برای مرحله ی بعد آماده هستید؟
قبل از پیشروی کردن در این مسیر و انجام دادن تمرین دوم بکوشید نخستین تمرین پول پربرکت را دست کم به مدت ۳۰ روز انجام دهید. شاید ندانید چگونه پی میبرید زمان مناسب فرا رسیده است تا به سوی شما هم اکنون نشانه هایی را در این باره مطرح میکنم که شما چگونه به این حقیقت پی میبرید.
نشانه ی اول: برنامه ی پیش فرض وجودتان گونه ای دیدگاه و نگرش مثبت است به ندرت درباره ی موضوعی گله و شکایت می کنید حتی در آن هنگام که امور زندگیتان چندان خوب و خوشایند به نظر نمیرسند؛ باور دارید بذر رویدادهایی معجزه آسا در دل این امور نهفته است.
نشانه ی دوم: درباره ی آینده ی خودتان احساسی مثبت دارید شاید برای نخستین بار احساس میکنید گویا همه ی کشمکشهای زندگیتان پایان یافته است.
نشانه ی سوم: زندگیتان بازتابی را از نگرش جدید و مثبتتان به سوی شما باز می گرداند به هر کجا میروید با فراوانی روبه رو میشوید و احساس سپاسگزاری بابت همه ی آنها در وجودتان برانگیخته می شود.
نشانه چهارم: همواره پیامهایی را در این باره دریافت میکنید که به راستی انسانی تأثیرگذار و قدرتمند هستید به علاوه کمابیش هر روز، پولی را از مکانها و منابعی غیر منتظره دریافت میکنید و مبلغی را نیز در مکانها و فضاهایی پیش بینی نشده می یابید.
پشتکار و مداومت در واقع شاه کلید دستیابی به پول پر برکت است
تلاش برای متعهد ماندن به انجام دادن تمرینی ویژه در بلندمدت به راستی کاری دشواراست .
در گذشته بارها و بارها رژیم گرفته ام و درست در آن هنگام که کمابیش به وزن دلخواهم میرسیدم رویدادی ویژه اتفاق می افتاد و همه ی برنامه هایم را بی نتیجه می کرد یکبار به ذات الریه دچار شدم بار دیگر به یک جراحی فوری نیاز پیدا کردم که در نتیجه ی آن چند ماه نمی توانستم به محل کارم ،بروم ورزش کنم یا به برنامه ی غذاییام توجه کافی داشته باشم. سپاس گزارانه باید بگویم به مرحله ای رسیده بودم که به طور کامل در حیطه فراوانی و پول پربرکت ی قرار داشتم؛ بنابراین میتوانستم به خوبی برروند بهبودی ام متمرکز شوم در تمام این مدت همه ی نیازهایم به خوبی تأمین می شدند.
قصد دارم این نکته را برای شما مطرح :کنم شاید هم اکنون به صورت ۱۰۰ درصدی به تمرین کردن فلسفه ی پول پربرکت متعهد هستید؛ اما در مرحله ای دیگر ممکن است میزان تعهد شما در این زمینه تا سطح ۷۰ درصد ۳۰ درصد یا حتی صفر درصد کاهش یابد.
این موضوع در کل ایراد و اشکالی ندارد. بدانید که هنوز اوضاعتان روبه راه است شما میتوانید دوباره سطح تعهدتان را به ۱۰۰ درصد برسانید کمابیش میتوانم به شما بگویم ممکن است یکی از این دو رویداد و شاید هم هر دوی آنها برای شما اتفاق بیفتد.
رویداد اول: شما به حیطه ی پول پربرکت وارد می شوید بدهی های خودتان را می پردازید پولی هنگفت را در حساب سرمایه ی رهایی آفرینتان می اندوزید برای دستیابی به یکی از خواسته های بزرگ قلبی و ارزشمندتان پس انداز میکنید و پولی ،را بیش از آنچه تاکنون داشتید و بیش از آنچه نیاز دارید به دست می آورید و دریافت کنید .
به این ترتیب شاید به یکباره تصمیم بگیرید دیگر به تمرین کردن فلسفه ی پول پربرکتتان ادامه ندهید شاید هم به تدریج این موضوع را به فراموشی بسپارید.
رویداد دوم : ماجرایی اتفاق می افتد و شما را از مسیر فلسفه ی پول خارج می کند.شما به یک یا چند دلیل به تمرین کردنتان ادامه نمی دهید و ناگهان خودتان را در همان نقطه ای می یابید که اقدامتان را از همان جا شروع کرده بودید.
شاید این سؤال برای شما مطرح شود که من چرا مطمئن هستم یکی از این دو رویداد یا هر دوی آنها برای شما اتفاق می افتد بسیار خوب باید بگویم من هر دوی این رویدادها را بارها و بارها تجربه کرده ام من بارها و بارها به دلایلی که آنها را در ابتدای این کتاب مطرح کردم انجام دادن تمرین های فلسفه ی پول پربرکتم را متوقف کرده ام ،البته اکنون به شما میگویم هرگز حاضر نیستم چنین وقفه ای را دوباره در انجام دادن تمرین هایم به وجود آورم زیرا میدانم این تمرین ها به راستی تأثیرگذار هستند.
زیرا به معنای واقعی دوست ندارم به شیوه ای طاقت فرسا کار کنم و این که هرگز نمی خواهم در مسیر جریان فراوانی و پول پربرکت به سوی زندگی ام مانع یا وقفه ای به وجود آورم.
در ،گذشته به غرور بیجا دچار میشدم در آن ،زمان خودم را متقاعد میکردم که در زمینه ی جذب فراوانی به سوی زندگی ام مهارت یافته ام و میتوانم در فرایند کارهای خیر خواهانه ام وقفه ای به وجود آورم گاهی فکر میکردم دیگر ضرورتی ندارد برای کارهای خیرخواهانه ام چک هایی را با مبالغی چهار یا پنج رقمی بنویسم و به اشتباه تصمیم میگرفتم آن پول را برای خودم نگه دارم در آن ،زمان پولی کافی در حساب پس اندازم داشتم؛ بنابراین میتوانستم آن پول را در سریعترین زمان ممکن برای هر یک از خواسته هایم هزینه کنم .
همه ی این کارهای من به راستی اشتباهاتی بزرگ و مهم بودند.
به ،هر حال من در این زمینه استثنا نیستم ،شیلا معاون پیشینم چند سال برای خانواده ی ما کار می کرد او تأثیرگذاری فلسفه ی پول پربرکت را به شیوه ای مستقیم دید.
از من سپاسگزار بود که از او حمایت می کردم و سبب می شدم تا مسیرش را به سوی دنیایی سرشار از برکت و فراوانی بپیماید.
وقتی خانواده ی من از آن خانه و از آن منطقه به خانه و منطقه ای دیگر رفتند؛ شیلا شغلی دیگر را برای خودش یافت و حتی منطقه ی محل سکونتش را نیز تغییرداد.
او همیشه با دختر من رابطه ای صمیمانه داشت؛ اما چند سال بود که ما در کل با یکدیگر ارتباط نداشتیم زیرا شیلا مدام به کشورهای دیگر سفر می کرد به تازگی دخترم دوباره با شیلا ارتباط برقرار کرد در یکی از گفت و گوهای تلفنی دخترم با شیلا، شیلا از او خواست تا اندکی هم با من حرف بزند او در این گفت وگوی تلفنی به من چنین :گفت وقتی دوباره” با دخترت ارتباط برقرار کردم؛ به یاد آوردم که مدتی است فلسفه ی پول پربرکت را تمرین نکرده ام .
به این ترتیب تکرار کردن جمله های تأکیدی ام را دوباره شروع ،کردم مبلغ دلخواهم را برای کارهای خیرخواهانه ام در نظر گرفتم و آن را به مؤسسه ی دلخواهم هدیه کردم در طی ۲۴ ساعت با این پیامدها روبه رو شدم حقوقم افزایش یافت؛ در رستوران غذا سفارش میدادم که یکی از سفارش آشنایانم را آنجا دیدم و او صورت حسابم را پرداخت ،همچنین یکی از دوستانم نیز مرا به یک جلسه ی ماساژ رایگان دعوت کرد نمیتوانم باور کنم که چرا تمرین کردن فلسفه ی پول پربرکتم را متوقف کردم هرگز دوباره در انجام دادن این تمرینها سهل انگاری نخواهم کرد.
گاهی خودم را یک دانش آموز کند ذهن زندگی می یابم و شوربختانه بعضی درسهای زندگی ام باید بارها و بارها تکرار شوند تا من آنها را بیاموزم من نمی خواهم شما نیز با چنین پیامدهایی روبه رو شوید و رنج ببرید.
بارها و بارها به انسانی تنبل و از خود راضی تبدیل شده ام و فکر میکردم حتی اگر من به تعهدم پایبند نباشم و تمرینهای فلسفه ی پول پربرکتم را انجام ندهم باز هم جریان برکت و فراوانی بی وقفه به سوی زندگی ام روان خواهد بود.
گاهی به ترس و تنش دچار میشدم و به اشتباه تصور میکردم اگر پولم را برای خودم نگه دارم و آن را به کارهای خیرخواهانه اختصاص ندهم اوضاعم روبه راه تر خواهد شد.
به هر حال با گذشت زمان به این حقیقت پی برده ام وقتی اجازه میدهم پول آزادانه از من به سوی دیگران و از دیگران به سوی من جریان یابد؛ همیشه به کامیابی رسیده و از فراوانی بهره مند شده ام .
هرچه سریعتر کوشیده ام مبالغ مربوط به کارهای خیرخواهانه پس انداز و خواسته های شخصی شادی بخشم را از پول دریافتی ام جدا کنم و آنها را شادمانه برای همان منظور به کار ببرم؛ پولی بیشتر و بیشتر به آسانی و سریعتر به سوی من جذب شده است.
کنون جرأت نمیکنم انجام دادن تمرین های پول پربرکتم را کنار بگذارم؛ حتی با وجود این که شاید به نظر برسد دیگر به انجام دادن آنها نیاز ندارم………
موضوع به سادگی این است که نمیخواهم در مسیر جریان معجزه آسای برکت به سوی زندگی ام هیچ گونه مانع یا وقفه ای را به وجود آورم من با آزمون و خطا و گاهی نیز با رنج هایی غیر ضروری آموخته ام هرگاه تمرین هایم را انجام نمیدهم چه اتفاقی برایم می افتد در این گونه موقعیت ها فلسفه ی پول پربرکت نیز به تأثیر گذاری برکت آفرینش در زندگی من ادامه نخواهد داد.
این موضوع فقط و فقط درباره ی من واقعیت نمی یابد تجربه گران فلسفه ی من درباره ی پول پربرکت نیز باید خودشان بعضی از درسهای ارزشمندشان را درباره ی تأثیر گذاری فلسفه ی پول پربرکت می آموختند.
آیا جولیا را به یاد می آورید؟ او با تغییر دادن ،اندیشه ها سخنان و کردارش دربارهی پول به راستی شروعی عالی داشت او گونه ای نگرش ذهنی مثبت را پذیرفت و بی درنگ میزان فروشش را افزایش داد و پولی بیشتر به دست آورد.
به نظر میرسید او هر روز به پیامدی جدید و جالب میرسد به علاوه در طی چند ماه پولی را گردآوری کرد که بسیار بیشتر از دارایی های او تا لحظه ی شروع کردن تمرین هایش بود.
به این ترتیب فکر میکنید او در ادامه مسیرش چه اقدامی انجام داد؟ شاید شما هم در چنین موقعیتی وسوسه شوید همچون جولیا رفتارکنید جولیا پس از مدتی به انسانی تن آسا و از خودراضی تبدیل شد و انجام دادن تمرینهای تأثیرگذارش را متوقف کرد.
او پرداختن هزینه ناهار و نوشیدنی دوستانش را شروع کرد همچنین به نوشتن فهرست نعمتهای زندگی اش ادامه نداد ،سرانجام شتاب اولیه ای را از دست داد که برای به دست آوردنش به شدت تلاش کرده بود همچنین بار دیگر به سطحی رسید که دربارهی موضوع پول داشتن یا نداشتن ترسی شدید را احساس میکرد در حالی که او به موفقیت اولی هاش می اندیشید؛ آن را چنان خوشایند و عالی تصور میکرد که واقعیت یافتن دوباره اش را غیر ممکن می پنداشت به این ترتیب به احساس ناکامی و دلسردی دچار شد.
من به صورت بی برنامه نزد او رفتم و وضعیتش را جویا شدم او با ساده دلی اعتراف کرد به گونه ای دوباره به همان نقطه ای بازگشته است که حرکتش را از آنجا شروع کرده بود .
من با صدای بلند خندیدم ،البته من به او نمی خندیدم بلکه خنده ی من به دلیل پی بردن به این حقیقت بود من نیز بارها و بارها به این نقطه رسیده بودم .
در آن ،روز چند دقیقه وقت صرف کردم تا مسیر پرپیچ وخم یادگیری خودم را برای جولیا شرح دهم حال او به این ترتیب اندکی بهبود یافت او همچنین تشویق
شد تا اقدامش را دوباره شروع کند شاید باور نکنید که پیامدهای اقدام او در طی
24ساعت دوباره پدیدار شدند.
خبر خوب این است برکت و فراوانی زندگی تان درست در آن سوی کوه قصد و اراده ی شما قرار دارد این برکت و فراوانی منتظر است تا شما پرچم شطرنجی تان را تکان دهید و اعلام کنید زمان مناسب برای پدیدار شدنش فرا رسیده است
اگرچه ممکن است در موقعیت های ناخوشایند به انجام دادن تمرینهای فلسفه ی پول پربرکتتان ادامه ندهید و جریان برکت و فراوانی در زندگیتان قطع شود؛ اما به شما نوید میدهم این وضعیت فقط تا زمانی ادامه می یابد که دوباره انجام دادن تمرینهای خودتان را شروع کنید.
قصد دارم هم اکنون مطالبی بیشتر را نیز از ماجرای ریچارد برای شما مطرح کنم همان گونه که ممکن است به یاد آورید؛ او در کل در هزینه کردن پولش بسیار محتاط بود به این ترتیب در حالی که او پولی فراوان را گردآوری کرده بود؛ اما این پول را به ندرت برای خواسته های خودش یا همسرش هزینه میکرد ریچارد و همسرش در همان خانهای زندگی میکردند که ریچارد در آن بزرگ شده بود این خانه در دهه ی بیست زندگی ریچارد به او ارث رسیده بود او خودرویی ده ساله را میراند که کارکرد آن ۲۴۰ هزار کیلومتر بود همسرش نیز خودرویی را با همین ویژگی ها می راند آنان در تعطیلات هرگز به سفر نمیرفتند. درست همان گونه که میدانید؛ هرگاه موضوع گسترش دادن آگاهی انسان درباره ی پول مطرح است؛ من همواره برداشتن گامهایی کوچک و پی در پی را در این زمینه توصیه می کنم .
درست به همین ترتیب به ریچارد نیز توصیه کردم بکوشد به تدریج به اندیشه ی هزینه کردن پولش عادت کند. او نیازی نداشت برای به دست آوردن پول بیشتر هدف گذاری و اراده کند یا تلاشش را در این زمینه به کاربگیرد.
درست همان گونه که حدس میزنید؛ او به محض شروع کردن اقدامش برای هزینه کردن در راه خواسته های خودش و همسرش از جریان فراوانی و برکت نیز بهره مند شد من از او خواستم به جای این که همیشه نگرشی دادوستدگونه داشته باشد.
بکوشد کالاهای دلخواهش را بخرد و به این موضوع توجه نداشته باشد که آيا آن كالاها تخفیف دارند یا خیر همچنین او را تشویق کردم به جای این که قهوه اش را در خانه اش ،بنوشد به استارباکس برود و حتی هزینه ی قهوه ی انسانی را نیز بپردازد که پشت سرش در صف ایستاده است.
او توصیه های مرا پذیرفت و به آنها عمل کرد در نتیجه بی درنگ از منطقه ی امن درونش خارج شد ،او در ،استارباکس ۲۰ دلار را بابت قهوه ی چند نفر در اختیار صندوق دار می گذاشت ،سپس مینشست و تماشا میکرد .
که چند تن از انسانهای پشت سرش قهوه ی خودشان را رایگان تحویل می گرفتند او در تمام این مدت به صورت ناشناس مینشست و تماشا می.کرد ریچارد همیشه به گردش با کشتی كروز آلاسکا علاقه داشت؛ اما احساس میکرد هزینه کردن پولش برای این منظور چندان عاقلانه نیست.
به هر حال او برمبنای توصیه های من برای این خواسته اش اقدام کرد و شگفت زدگی اش در این باره شروع شد او به من چنین گفت هربار پولم را بابت موضوعی هزینه میکنم؛ یک لحظه فشاری محکم را در قفسه ی سینه ام احساس میکنم ،البته پس از این حالت احساس قدرشناسی انسانهای دیگر را نسبت به خودم تماشا میکنم زیرا من فقط کوشیده ام آنان را به قهوه ای ۳ دلاری مهمان کنم همسرم نیز بسیار شگفت زده است که میخواهد با کشتی کروز گردش کند.
مدتی طولانی است که او را این چنین شاد و شگفت زده ندیده ام بهترین بخش ماجرا هنوز باقی مانده است درست در همان روزی که ریچارد این تمرینهایش را شروع کرد؛ درآمدش افزایش یافت او از افزایش ۲۰ درصدی درآمدش بسیار شگفت زده شد.
این زمانبندی بسیار جالب و دقیق بود زیرا شرکت محل فعالیت او در طی چند سال گذشته وضعیتی راکد داشت؛ به گونه ای که هیچ گونه ،استخدام ترفیع شغلی و افزایش حقوق و درآمد در آن اتفاق نیفتاده بود ،ریچارد همان ،شب همسرش را برای خوردن استیک به یک رستوران پنج ستاره برد و انعامی ۲۰ دلاری به پیشخدمت رستوران هدیه کرد در حالی که آنان از رستوران بیرون می آمدند؛ کارکنان رستوران به هر یک از آنان یک کارت تخفیف ۵۰ دلاری تقدیم کردند تا دفعه ی بعد از آن استفاده کنند.
ریچارد، روز بعد از این ماجرا، به من تلفن کرد تا همه ی این خبرهای خوب را برایم بازگو کند. او در پایان سخنانش این گونه نتیجه گیری :کرد من” تاکنون همه ی زندگی ام را در حالی گذرانده ام که میترسیدم هزینه هایی غیر ضروری را بپردازم و فکر میکردم کاری محتاطانه انجام میدهم.
نمی دانستم به این شیوه شادی هایی فراوان و همچنین گونه ای فراوانی را از دست میدهم که در نتیجه ی آن خیرخواهی ها و سخاوتمندی ها به سوی زندگی ام جریان خواهد یافت.
مطمئن باشید که از این لحظه به بعد، حتی یک دقیقه ی دیگر از زندگی ام را نیز به شیوه ی گذشته ام هدر نخواهم داد بسیار شادمان هستم که میتوانم بگویم ریچارد و همسرش در دههی ،گذشته خانه ای زیبا و خودروهایی جدید خریدند و به بهترین شیوه ی ممکن به نقاط مختلف جهان سفر کردند.
ریچارد هنوز هم به انجام دادن تمرینهای پول پربرکتش ادامه میدهد و از لحظه لحظه ی زندگی اش لذت می برد.
در ادامه لت تمرینات پیشرفته همراه من باشید …
منبع : مجموعه ای از کتابهای خانم هالی اکساندر