دیدگاه «پنج پی» در تعریف استراتژی
میان صاحبنظران استراتژی نوعی وحدت نظری کلان در مورد مفهوم آن وجود دارد و استراتژی را برنامه ی مدیران ارشد برای دستیبابی به نتایجی که با رسالت و اهداف سازمان سازگار است . می دانند اما در تعریف استراتژی دیدگاه های متفاوتی مطرح شده است .هنری مینتزبرگ، از صاحبنظران مدیریت و استراتژی 5دیدگاه را برای تعریف استراتژی ارائه کرده است:
1.استراتژی به عنوان برنامه «پلن»: در این دیدگاه ،استراتژی به عنوان برنامه طرح نقشه از قبل تعریف شده است .معنایی که عموما از طرف استراتژی در ذهن هر فرد تداعی می شود .این است که استراتژی برنامه است .«رویکرد های کلاسیک» نظیر مدل های دیوید ،پیرس ،رابینسون ،که در ایران هم بیشترین استفاده را دارند.مطابق با همین دیدگاه است ،استراتژی به عنوان برنامه ی «آینده نگر » است.همچنین نوعی استراتژی مورد نظر و آگاهانه است و ممکن است محقق نشود .یکی از ضعف های این دیدگاه ،عدم تناسب آن تغییرات مداوم محیط داخلی و بیرونی سازمان است .
- استراتژی به عنوان الگو: دیدگاه استراتژی به عنوان الگو به «رفتارها ی گذشته» می نگرد. این دیدگاه استراتژی را به عنوان آن چیزی که در نتیجه مجموعه اقدام ها و تصمیمات مدیریت عالی رخ داده و تعرف می کند . در این دیدگاه استراتژی بیانگر نوعی سازگاری در رفتار واقعی و تحقق یافته سازمان است و میان رفتارها و تصمیمات باید سازگاری و وحدت جهت وجود داشته باشد .در مفهوم استراتژی به عنوان الگو، استراتژی به مثابه رفتار هماهنگ در طول زمان در نظر گرفته می شود .
3.استراتژی به عنوان جایگاه یا موقعیت: در این دیدگاه استراتژی ابزاری برای تعیین موقعیت و جایگاه سازمان در محیط سازمان در محیط و بازارهای ویژه است . در واقع ابزاری برای ایجاد تناسب بین سازمان و محیط است .تعریف «مایکل پورتر»: استراتژی
عبارت است از ایجاد یک موقعیت منحصر به فرد و باارزش که در بر گیرنده ی فعالیت های متفاوتی باشد .
- استراتژی به عنوان دیدگاه ، دورنما یا چشم انداز: بر عکس دیدگاه موقعیت استراتژی در قالب دورنما به داخل سازمان و ذهن استراتژیست ها و دورنمای سازمان می نگرد . این دیدگاه استراتژی به عنوان «ادراکات و طرز تلقی مدیران عالی» از محیط بیرون سازمان تعریف می شود .فلسفه این دیدگاه آن است که سازمان فی نفسه فکور فعال نیست بلکه این انسان های درون ساختار و تشکیلات سازمانی هستند.
5.استراتژی به عنوان حقه یا حیله گر گمراه کننده : از این دیدگاه استراتژی مانور ویژه ای است که مقصود از آن غلبه بر دشمن یا رقیب است. ذکر این نکته ضروری است که استراتژی به عنوان حقه خود نوعی استراتژی به عنوان برنامه است که هدف از فریب رقیب است .
– جنبه های مختلف مهم استراتژی :
الف) استراتژی به عنوان بیانیه -هدف – نتیجه و قصد: هدف یا قصد به عنوان نیرو پیش برنده آینده عمل کند.نقش استراتژی شناسایی ،شفاف سازی یا بهبود هدف است.
ب) استراتژی به عنوان یک برنامه سطح بالا: استراتژی علاوه بر هدف ، به روش هایی که از طریق آن هدف یا قصد بدست می آید مربوط می شود . استراتژی این روشها را به شکل کلی و گسترده تعریف می کند . با پاسخگویی به سوالاتی مانند چه کسی -چه زمانی – و با چه چیزی استراتژی تبدیل به یک برنامه یا یک سری از برنامه ها می شود .
ج) استراتژی به عنوان ابزاری برای شکست دادن رقیب: ایده های بسیاری درباره استراتژی شبیه سازی با جنگ و بازی حاصل می شود یکی از اهداف استراتژی شکست دشمن است .
د) استراتژی به عنوان عنصری از رهبر: استراتژی ارتباط نزدیکی با رهبری دارد و تعیین استراتژی یکی از مسئولیت های رهبران است .هنگامی که رهبران تغییر کنند استراتژی ها نیز تغییر می یابند . همچنین اگر استراتژی نیاز به تغییر داشته باشد شاید لازم باشد که یک رهبر جدید انتخاب شود .
ث) استراتژی به عنوان جایگاهی برای آینده: یک هدف استراتژی ،جایگاه کسب و کار برای آینده است تا برای عدم اطمینان های آینده آماده باشد . یکی از راه های رسیدن به این هدف ایجاد یک شرکت سازگار است .
ح) استراتژی به عنوان ایجاد قابلیت: قابلیت های خاصی ممکن است به عنوان فرصتی برای بهبود به منظور موفقیت در آینده دیده شوند و در اینجا وظیفه استراتژی است تا این قابلیت ها را ایجاد کند .
ر) استراتژی به عنوان ایجاد تناسب بین قابلیت ها و فرصت ها : یکی از جنبه های استراتژی ایجاد تناسب بین قابلیت ها و فرصت های موجود است که در نهایت باعث موفقیت سازمان می شود.
ز) استراتژی به عنوان نتیچه گیری عمیق با کسب و کار: این جنبه از استراتژی با این تفکر در تناقص است که استراتژی تفکری مجزا از کسب و کار است .مینتزبرگ 1987 اصطلاح «طراحی هنرمندانه استراتژی» را معرفی کرد که این قیاس را ایجاد می کند که یک مجسمه ساز گل را روی چرخ می اندازد ، با وجودی که او ایده کلی از مجسمه را در ذهن دارد . اما شکل نهایی بستگی به تعاملات دست این مجسمه ساز با گل و چرخ دارد . گفته می شود که شرکت های ژاپنی به ویژه در این زمینه حرفه ای هستند.
چ) استراتژی به عنوان الگویی از رفتار ناشی شده از فرهنگ : هر شرکتی فرهنگ خاص خود را دارد و این فرهنگ را به راحتی می توان مشاهده کرد اما تغییر آن مشکل است. بخشی از استراتژی هایی که یک شرکت می تواند انتخاب کند به وسیله فرهنگ آن تعیین می شود.
ف) استراتژی به عنوان یک الگو نوظهور از رفتار های موفق: استراتژی های بسیار کمی دقیقا به شکلی که طراحی شده اند .اجرا می شوند ، در نتیجه بخشی از استراتژی می تواند مربوط به الگو هایی باشد که از موفقیت ها حاصل شده اند .