تعیین عوامل استراتژی داخلی
نیم رخ شرکت شامل تعیین قوت ها و ضعف های داخلی شرکت است که از طریق شناسایی و ارزیابی عوامل استراتژیک داخلی صورت می گیرد .دو رویکرد اصلی برای تشخیص این عوامل وجود دارد :رویکرد وظیفه ای -رویکرد زنجیره ای.
رویکرد وظیفه ای:
نقاط قوت و ضعف شرکت در وظایف و کارکرد اصلی :بازاریابی -منابع انسانی-تولید-مالی و حسابداری -تحقق و توسعه -امور کارکنان-ساختار -فرهنگ- مدیریت صورت می گیرد . از دیدگاه ویلیام کینگ ،باید یک نیروی ضربت از مدیران واحدهای مختلف تشکیل شود ؛نیروهای ستادی با آنها همکاری کنند و بین 10 تا 20 عامل مهم را در قالب نقاط قوت و ضعیف تعیین نمایند.
ساختار سازمانی:
اگر ساختار فعلی شرکت با استراتژی آن هماهنگی ندارد ؛مدیریت ارشد باید یک استراتژی عملی یا ساختار مناسب طراحی کند.در سازمان های امروز سه نوع اصلی ساختار وجود دارد :«ساختار ساده ,ساختار وظیفه ای ,ساختاربخشی»واحد های تجاری استراتژیک و ساختارهای ناهمگون در زمره ساختار بخشی هستند . ساختار بخشی مناسب یک شرکت بزرگ است که خصوط تولید بسیاری در صنایع مرتبط با یکدیگر دارد و کارکنان براساس ویژگی های محصول ؛بازار سازماندهی شده اند. واحدهای تجاری استراتژیک در واقع شکل ارتقا یافته ساختار بخشی هستند و متشکل از چند بخش اند که خود از بخش های کوچکتر و مستقل بازار-محصول تشکیل شده اند. «ساختار ناهمگون» که نوعی ساختار بخشی است برای یک شرکت بزرگ مناسب است که در چندین صنعت نامرتبط با یکدیگر ،خطوط تولید بسیاری بر قرار کرده است .در واقع ترکیبی از شرکت های تابعه ی مستقل است که تحت چتر حمایت سازمان مادر عمل می کنند اما هر یک دارای هیئت مدیره هستند.
فرهنگ سازمانی
مجموعه های باور انتظارات و ارزش های یادگرفته شده و مشترک مورد قبول اعضای یک شرکت .فرهنگ به سازمان هویت می بخشد ،باعث افزایش تعهد و ثبات رفتار کارکنان می شود و الگویی برای انجام رفتار مورد نظر سازمان است .فرهنگ سازمانی 2بخش اصلی دارد: شدت -یکپارچگی .شدت «عمق»فرهنگی بیانگر میزان پذیرش و تعهد کارکنان یک واحد به فرهنگ سازمان است .یکپارچگی«گستره» فرهنگی درجه ای است که تمام اعضای یک سازمان در یک فرهنگ مشترک سهیم هستند. فرهنگ سازمانی بر توانایی یک شرکت بر تعیین و تغییر جهت گیری استراتژیک آن اثر می گذارد و زمینه را برای مزیت رقابتی فراهم می کند . علاوه بر این هر قدر فرهنگ یک شرکت قوی و قدرتمند باشد رقبای آن نخواهند توانست شایستگی های محوری آن را تقلید و تکثیر کنند.
بازاریابی استراتژیک
مدیر بازاریابی به عنوان حلقه واسطه ی اصلی بین شرکت و مشتریان ،باید به دقت موقعیت رقابتی شرکت در بازار و آمیخته بازاریابی را زیر نظر بگیرد . شرکت پس از بخش بندی بازارو تعیین موقعیت خود در بازار باید «آمیخته بازاریابی » را برای افزایش میزان تقاضای مشتریان و کسب مزیت رقابتی طراحی کند ،ترکیب خاص متغیرهای کلیدی تحت کنترل شرکت شامل محصول -قیمت و توزیع ترویج است .
مسائل مالی استراتژیک
یکی از کارکرد های مهم سازمانی در بررسی عوامل داخلی امور مالی است . اگر چه منابع مالی به ندرت دارای ویژگی های منحصر به فرد یا دشواری تلقید هستند . اما می توانند منبع کسب مزیت رقابتی باشند .ترکیب وجوه مالی و کوتاه مدت و بلند مدت تامین شده از داخل و خارج سازمان باید با اهداف استراتژی ها و سیاست های شرکت تناسب داشته باشد . «نسبت های مالی» مهم ترین ابزار بررسی نقاط قوت و ضعف مالی شرکت است.